ديدگاهای حزب ملی فعالين صلح افغانستان پيرامون اوضاع جاری کشور وراههای بيرون رفت ازچالشهای موجود
خليل الله زمر خليل الله زمر

  پس ازخروج قوای شوروی ازافغانستان درسال1989دوانتخاب دربرابرممالک غربی قرارگرفت:کمک بافغانستان ياترک افغانستان.کشورهای غربی برهبری ايالات متحده امريکابآسانی واريانت دومی راانتخاب کردند.اين انتخاب بمعنی چراغ سبزبه پاکستان درباره دست بازداشتن درامور افغانستان بود.اگرچه دولت افغانستان درتعقيب سياست دفاع مستقل توفيق داشت امامتکی بودن يکجانبه آن بکمکهای مالی ونظامی شوروی وهم دراثر چالشهای پيهم سياسی،نظامی ،اقتصادی وتوطئه ها،دولت افغانستان نيزمتعاقب متلاشی شدن شوروی درسال1992سقوط نمود. سقوط تأسيسات سياسی، اقتصادی  نظامی واجتماعی درنتيجه جنگهای ميان تنظيمی باعث ايجادخلای دولت ورهبری سياسی گرديدکه درنتيجه آن عربهاوسايرعناصرراديکال خارجی با استفاده ازاين شرايط پايگاههای خودرادر افغانستان استحکام  بخشيدند.اماطالبان که جهان،زندگی وسياست راازعينک تاريک اصول و سنتهای شان  مينينند،اين راديکالهای خارجی راباوجودتقاضاهای مکرربين المللی ازکشوراخراج نکردند،بنابرين، اتفاقاتی که پس از ورودالقاعده وتعدادکثيرعربها،ازبکها، چيچنهاو افراطيون پاکستانی در افغانستان رخ دادنمايندگی ازجريان ملی وبومی درکشودما نميکرد .القاعده درهمرائی بااحزاب فندمنتاليست پاکستان بتدريج کنترول جريانات داخل افغانستان رابدست گرفتند وبدين ترتيب بخشهای ازکشوربه جغرافيای القاعده ومتحدين آن مبدل گرديد.اين گفته بارنت روبين افغانستان شناس امريکائی در پوهنتون نيويارک درمورد کشورماصدق ميکندکه: «جنگ در افغانستان ازنبرد ايدئولوژيک جنگ سرد آغازشد،به تصادم منطقه ای بين گروههای قومی تبديل گرديد وسرانجام بمرکزمنازعه بزرگترميان غرب و شبکه تروريستی ماورای ملی اسلامی مبدل گشت.» [1]

حملات مرگباريازدهم سپتامبر2001اداره  ايالات متحده راواداشت تادرک کندکه اپوزيسيون تروريستی جهانی بااستفاده ازسرمايه  فزيکی وبشری که

خودش ومتحدين آن بخصوص عربستان سعودی ازطريق آی اس ای پاکستان دراختيارآنهاگذاشته بوددرحال قوت گرفتن ميباشد.درست به تعقيب همين اتفاقات بودکه جهان برهبری ايالات متحده برای حفاظت امنيت ومصئونيت خود شان دريک جبهه واحدبرضدفندمنتاليسم وتروريسم يکجاشدندوکشور  فراموش شده مادرمحراق توجه جامعه بين المللی قرارگرفت. جامعه جهانی برای محوفندمنتاليسم وتروريسم يااين يکی از مدهش ترين پديده های دوران ما دروجود طالبان والقاعده درافغانستان دست به اقدام قاطع زدو مردم اففانستان راازشرشبکه جهنمی آنها نجات دادکه در نتيجه افقهای نوين برای مردم ما  درراستای  ترقی وانکشاف گشوده شد.کانفرانس بن دراکتوبر2001 برنامه اعمارملت - دولت وبازسازی جامعه ويران مارادر اجندای خو د قرارداد. اگرچه دراين کنفرانس ازنيروهای سيکيولر و ضدفندمنتاليست دعوت نشدکه اشتباه بزرگ ملل متحدو شخص لخضربراهيمی نماينده خاص سر منشی ملل متحد حساب ميشود،ولی باوجوداين نقيصه، تدويراين کنفرانس درراستای تأمين صلح وانکشاف درکشورماگامی بودبه پيش.

متأسفانه بنابرنبودن استراتژی واحد ميان هم پيمانان ناتووبخصوص مصروف شدن ايالات متحده امريکا درعراق وانتقال منابع بزرگ بآنجاآهنگ بازسازی افغانستان کندشدومردم عادی جامعه نتايج بازسازی رادرزندگی عملی شان لمس نکردندکه درنتيجه آن نه تنهامردم افغانستان خوشبينی های اولی شانرا نسبت بآينده ازدست دادندبلکه پاکستان نيزپس ازحمله امريکا بعراق بااين ارزيابی که امريکادرافغانستان جدی نيست،به احيای مجددطالبان پرداخت.

بگفته بارنت روبين«نظاميان امريکادرافغانستان مدارک موثق بدست آوردندکه آی اس آی پاکستان شورای رهبری طالبان وشورای قوماندانان حقانی راکه درشرق[وجنوب شرق] افغانستان عمليات ميکنندکمک نموده واتحاداين دوشورارا باطالبان پاکستانی وباجنگجويان خارجی تقويت ميکند»(همانجا)[2]

 سازمان القاعده نيزدرآن طرف خط ديورند بکمک گروههای فندمنتاليست پاکستان وبرخی مقامات نظامی- سياسی متنفذآنکشوردوباره تشکل يافته و

ميخواهند بااستفاده ازتجربه اتفاقات پس ازسال 1996درافغانستان،ازيکطرف مخالفين دولت افغانستان راتحت کنترول خوددرآورده وازسوی ديگرمناطق دوطرف خط ديورندرا به جغرافيای القاعده بدل نمايند.هرگاه جلو تحقق اين پلان گرفته نشودوقوع حوادث مشابه حملات يازدهم سپتامبراين بارازخاک پاکستان دوراز تصور نخواهد بود.

طوريکه دربالاگفته آمديم کنفرانس بن برنامه رونداعمارملت - دولت وبازسازی اقتصادی را برای افغانستان تدوين نمود.حال ببينيم رونداعماردولت و بازسازی جامعه چيست ؟ چگونه تعريف ميشود؟چالشهای موجوددربرابرافغانستان کدامهاهستند؟ ومواضع حزب ملی فعالين صلح افغانستان درقبال آنها چيست؟

رونداعماردولت

اصطلاح اعماردولت«برای توصيف کمک جامعه بين المللی درجهت تلاش بخاطربازسازی ياساختن دولت وتأسيسات مربوط آن درجوامع پس ازجنگ استعمال ميگردد»براساس اين تعريف،محراق اصلی انکشاف کنونی افغانستان عبارت ازروندبازسازی استکه باعناصرمرکبه رونداعماردولت مانندبازسازی فزيکی، امنيت ملی،ثبات سياسی،دموکراسی ومسايل حقوق بشر ارتباط ميگيرد.کنفرانس بن دردسامبر2001 تطبيق وتکميل روندمتذکره رادربرابرافغانها وجامعه جهانی قرار داد تا گذارموفقانه افغانستان رابه صلح وثبات وجامعه دموکراتيک ومدنی تأمين نمايندکه بنيادگذاری حکومت موقت،عبوری و حکومت انتخابی در2004 ازگامهای نخستين دراين روندبود.کنفرانسهای توکيو(فبروری 2002)برلين(مارچ2004)وکنفرانس لندن( اپريل 2006) که بنام "پيمان افغانستان" ياد ميشود، اولويت اساسی آن آوردن ثبات درافغانستان وتهيه منابع برای تأمين اين ثبات رادربرميگيرد،.موسسات مالی بين المللی چون بانک جهانی، بانک انکشاف آسيائی وپروگرام انکشافی ملل متحد توسط جامعه بين المللی برهبری ايالات متحده امريکاوسازمان ملل متحدتوظيف گرديدند تا اهداف انکشافی افغانستان رابرای گذاربه صلح وامنيت پايدارتمويل نمايند.امابدترشدن صلح وثبات،کندشدن بازسازی فزيکی جامعه،افزايش کشت خاشخاش ورونق فساد دراداره دولت روند   اعماردولت درافغانستان راباچالشهای جدی روبرونموده است.ماهرکدام ازين چالشهاراکه درفوق ازآن نام برديم جداگانه ارزيابی نموده وراههای حل آنرابراساس مشی حزب ملی فعالين صلح افغانستان ذيلا"ارائه ميکنيم.

1:صلح وثبات

صلح وثبات بخش مهمترين رونداعماردولت است.بدون تأمين ثبات وامنيت نه دولت اعمارميگردد،نه بازسازی تحقق مييابد ونه عدالت پياده ميگردد.

البرت انشتين ميگفت:

«صلح تنهانبودجنگ نيست،بلکه حضورعدالت،قانون،نظم ودريک کلام حضورحکومت است»[3]

مسئله مهم دربازسازی افغانستان همگراساختن گروههای مختلف مليشه قومی دريکدولت واحدمرکزی ميباشد.اعمارمکاتب،تأمين صحت عامه، تأمين

امنيت،اعمار وبازنگهداشتن سرکهاازجمله خدماتيست که دولت برای تقويت بنيادخودبايددربازسازی جامعه وهمگراساختن مليشه هاانجام دهد.اماکمبود منابع مالی کافی برای تمويل پروژههای انکشافی روندبازسازی رابشدت کندساخت.چنانچه هيئت حقيقت يابی کانگرس ايالات متحده که اخيرا"از افغانستان ديدن نموددرگزارش خودبه کانگرس آنکشورمينويسندکه مجموع کمکهای امريکادرشش سال اخيرکه بالغ بر 8ميليارددالرميشودبرابراست با سه هفته مصارف آنکشوردرعراق.هيئت مذکورافغانستان راکشوری ناميدکه يکبارديگر بفراموشی سپرده شده است.

مردم که خواهان امنيت ،کار،رفاه وچيزهای سودمندديگربرای خودشان بودندروی دلايل فوق الذکرنتايج بازسازی رادرزندگی روزمره شان لمس نکرده وبتدريج خوشبينی های اوليه شان تبديل به يأس گرديد.البته وجودفساددراداره دولت،رشوت ودزدی کلپتوکراتها،خودسری بعضی گروههای مسلح غير مسئول درنقاط مختلف کشور،تخريب وسبوتاژازداخل وبيرون دولت،افزايش توليد موادمخدر،عدم استفاده از کادروپرسونل ورزيده درداخل وخارج افغانستان، تلفات مردم ملکی دراثر بمباران هوائی،تلاشی منازل مسکونی مردم بخصوص هنگام شب که احساسات عنعنوی مردم راجريحه دارميسازد ، بيکارگی ادارات دولتی بخصوص دستگاه عدلی وپوليس،دامن زدن به اختلافات زبانی،قومی،مذهبی وسوء استفاده ازاسلحه ازجانب برخی گروههای تنگ نظروفرقه گراء هم ازعوامل ديگريست که ميان دولت ومردم فاصله رابيشترساخت.طالبان که چندسال بعدازفراردوباره در پاکستان تسليح وتجهيزگرديده بودندباايجادمرکزفرماندهی دربلوچستان واستفاده ازمناطق قبايلی صوبه سرحدبحيث عقب جبهه شان دوباره بفعاليتهای تروريستی آغازنمودند.بايداين واقعيت راتصريح نمائيم که به شهادت تاريخ وشرايط خاص افغانستان افراطگرائی مذهبی درکشورمادارای ريشه های بسيار قوی نبوده ونيست،اين افراطيگری بمثابه پديده بيگانه، ديروز هم بافغانستان صادرشده وامروزهم صادر ميشود.همين اکنون تعدادقابل ملاحظه آنهائيکه درصفوف طالبان ميجنگندنه ازروی اعتقاد است،بلکه عوامل ومحرکات ديگرمانندفقر،موادمخدره،خصومتهای قبيلوی، ناسازگاريهای سياسی-اجتماعی،مداخلات خارجی وغيره آنهارابجنگ کشانيده است. هرگاه به علاج فقر،تنگدستی ونارضائيتی مردم درداخل پرداخته شود وهم دستان مداخله گرپاکستان ازعقب طالبان قطع گردد از طالبان جز يک گروه ضعيف و تجريد شده چيزی بيشترباقی نميماند. به عقيده ماپديده طالبان متعلق به تمام پشتونهای افغانستان نيست،زيراپشتونهای مادرطول تاريخ به نوعی از اسلام معتدل که توسط تصوف تفسير ميشودمعتقدبوده وهستند. بناء" حزب ملی فعالين صلح افغانستان عقيده داردکه:

 هرگاه منابع کافی مالی برای تسريع بازسازی افغانستان درداخل تخصيص داده نشود وتا عقب جبهه طالبان درمناطق قبايلی پاکستان ومرکزقومانده

آنان در بلوچستان تخريب نگردد ايالات متحده امريکادريک جنگ تدافعی درازمدت درافغانستان مصروف باقی خواهدماند.

2:بازسازی اقتصادی جامعه

بازسازی عرصه اقتصادی مهمترين بخش لاينفک اعماردولت است،زيراايجاددولت نيرومندباداشتن اقتصادنيرومنددرتلازم قراردارد.براساس برنامه کنفرانس

برلين منعقده سال 2004مبلغ 28ميليارد برای بازسازی افغانستان ازطرف کشورهای کمک کننده تخصيص داده شد..قابل يادآوريست که براساس قوانين کشورهای امداد دهنده ازمبالغ کمکی مذکورفقط 20درصدآن دراختياردولت افغانستان گذاشته شده وبقيه آن توسط خودآنهاعمدتا" توسط سازمانهای غيردولتی شان درپروژه هابمصرف ميرسد.اولويت  هائيکه دربرنامه باز سازی درنظرگرفته شده شامل بازسازی تآسيسات صحی،تعليم وتربيه وزيرساختهای اقتصادی ماننداحياء وانکشاف مخابرات، باز سازی شاهراهها و سرکهای قبلی واعمارشاهراهها،سرکهای حلقوی که تمام ولايات راباولايات وهمه ولايات رابکابل وصل ميکندوسرکهای شهری وفرعی، ميشود.زيرساختهای فزيکی اهميت تعين کننده درانکشاف آينده اقتصادی داردزيراباوصل شدن ولايات باولايات،ولايات باولسواليهاوقريه جات ووصل شدن افغانستان باممالک همسايه ازطريق شاهراههای ترانزيتی بين المللی دادوستد،انتقالات ومعاملات اقتصادی درداخل ودرمنطقه تسهيل وکم مصرف ميشود.اماطی شش سال گذشته دراعمارفابريکات،بندهای آبگردان وبندهای جديدبرق نه تنهااقدام صورت نگرفته،بلکه فابريکات توليدی نساجی، سمنت،شکر،ذغال سنگ،گازوسايرتأسيسات توليدی سابق وهکذابندهای مولدقبلی برق که دراثرجنگهای دونيم دهه اخيرتخريب ويافلج شده اندهنوز دست نخورده باقی هستند.حزب ملی فعالين صلح افغانستان عقيده داردکه دراثرعوامل متذکره اقتصادمسلط کنونی کشورمااقتصادمصرفی شده که عمدتا" برپايه واردات ازهمسايگان بخصوص ازپاکستان وايران قراردارد.گذاراز اقتصادمصرفی کنونی به اقتصاد توليدی مستلزم آنست که قابريکات توليدی،دستگاه های مولد برق ،گازوبندهای آبگردان سابق احياء گرديده وتاجائيکه منابع طبيعی وامکانات خودما اجازه ميدهدبه اعمارتأسيسات جديدتوليدی وممدتوليدی پرداخته شود.نيل به اهداف متذکره فوق ايجاب منابع مالی بيشترونيروی بشری بخصوص نيروی متخصص راميکند.متخصصين برآوردکرده اندکه مصارف اکمال بازسازی افغانستان بامنابع تخصيص داده شده برای آن تناسب ندارد. مثلا" داکتر عمر زاخيل وال متخصص درمرکزبين المللی تشبثات خصوصی درمقاله تحقيقی خود زيرنام«رفورم اقتصادی» چنين مينگارد:

اقتصاد افغانستان که درنتيجه دونيم دهه جنگ کاملا"  تخريب شده «منابع برای تمويل آن(28ميليارددرکنفرانس برلين)بسيار کم محاسبه شده است. «ازاين مبلغ تخصيص داده شده برای هرفردافغانستان 50دالرميرسددرحاليکه برای کشورهای مشابه مانندکامبوديا،روندا،بوسنياوتيمورشرقی که ميزان خرابی های جنگ به پيمانه افغانستان نيزنبود مبلغ تخصيص داده شده جهت بازسازی وانکشاف آنان بالای هرفرد250دالرميرسيد»[4]

علاوتا"طوريکه موسسه اکسفام محاسبه نموده است ازمجموع وجوهيکه بافغانستان سرازيرشده درحدود40درصدآن توسط سازمانهای غيردولتی خود

کشورهای کمک دهنده که قرارداداعمارپروژهها باآنها منعقدشده است دوباره بکشورهای نامبرده انتقال يافته است.راههائی بايدجستجوشودکه مبالغ

مذکورازافغانستان خارج نگردد.ايجادشرکتهای مشابه داخلی بااستفاده ازمتخصصين کشورخود ماکه درداخل وياخارج زندگی دارندوعقدقراردادبااين شرکتهايکی ازراههای جلوگيری ازفرارسرمايه های مذکورميباشد.

مامعتقدهستيم که بخش بازسازی اقتصادی وتأمين انکشاف پايدار مستقيما"برزندگی روزمره مردم تأثيرگذار بوده وازاهميت استثنائی درتأمين واستحکام امنيت وثبات سياسی درافغانستان برخوردارميباشد.زيرااقشارکم درآمدوآسيب پذيرجامعه درنتيجه انکشاف است که صاحب اشتغال وعايدشده وتأثير رونداعماردولت وکمکهای جامعه جهانی رادرزندگی روزمره شان لمس ميکنند.درغيرآن فاصله ميان مردم، دولت ونيروهای خارجی مستقردرافغانستان توسعه يافته وصلح و ثبات بيشترازپيش شکنندترميگردد.ماعقيده داريم که هرگاه ميان حل نظامی قضيه افغانستان وبازسازی بخصوص تسريع بازسازی قوای امنيتی وبازسازی فزيکی کشورتعادل لازم بوجودآيدتعدادی ازچالش هائيکه قبلا"ازآنهايادنموديم حل گرديده وبرعلاوه،افغانستان هم ازلحاظ  اقتصادی بپای خودايستاد شده وازلحاظ نظامی توانائی دفاع مستقل راارخودپيداخواهدنمود.

موضوع ديگرقابل بحث که ممکن تفاوتهای نظردراين زمينه وجودداشته باشدسيستم اقتصادی افغانستان ميباشدکه نظام بازارآزادهممانند دوران حکومت دکتورنجيب الله درافغانستان کنونی بحيث نظام اقتصادی کشورپذيرفته شده است.دراينکه اقتصادبازارورقابت آزاد بحيث ميکانيسم ناظم بر آن انکشاف اقتصادی را تأمين ميکنددرآن ترديدی نداريم.دراين هم شبهه نداريم که سکتورخصوصی بايدهرچه زودتررشدنموده تابخشی ازباربازسازی جامعه رابدوش بکشد.امااقتصاد مارکيت دربخش توزيع ثروت حاصله ازانکشاف، عدالت راتأمين نميکند.نظريات مختلقی که دراين زمينه وجوددارديکی هم تئوری «مارکيت آزاداجتماعي» ميباشد که همين اکنون دراروپای غربی وجوددارد. دولت براساس اين سيستم موظف است تاخدمات اجتماعی رايگان مانند خدمات صحی،معارف وساير کمکهارا برای مردم وعمدتا" برای فاميلهای کم درآمد مهياسازد.بنابراين دولت برای تمويل مصارف خدمات مذکور ماليات مستقيم تصاعدی يامترقی رابالای شخصيتهای حقيقی وحقوقی دارای عوايدبلند وضع نموده وتوسط همين مبالغ ماليات مستقيم است که دولت ازمجرای بودجه سالانه خودمصارف خدمات اجتماعی راتمويل ميکندکه درحقيقت همان توزيع مجددثروت درجامعه ميباشد.ماعقيده داريم که هرقدردولت وجامعه بين المللی خدمات اوليه و عدالت را به پيمانه بيشتربرای مردم عرضه بدارندبهمان پيمانه قلبهاومغزهای مردم راتسخيرميکنند.همچنان قابل ياد آوريستکه بمنظورايجادتوازن درقيمتهای بازاروجلوگيری ازکلاهبرداريهائيکه درنتيجه ضعف ارگانهای عدلی وامنيتی کشورازسوی برخی ازافراد سودجو وبی تقوی درمارکيت صورت ميگيردضروريست تادولت ذخايراستراتژيک خودراکه شامل موادغذائی،موادسوخت وسايراشيای اوليه ميشودتوسط ايجاد ارگانهای لازم تأسيس وتقويه نموده که دولت عندالموقع هم درحالات اضطراروهم برای تنزيل قيمتهادربازارميتواندازآن استفاده نمايد.



رساله گذارازاقتصادجنگ به اقتصادصلح[1]                                                                                                                      

همانجا[2]                                                                                                                                          

: به نقل ازکتاب تئوريهای صلح،تأليف اليسه بولدينگ[3]                                                                                                                               

: رساله "رفورم اقتصادی،تأليف عمرزاخيل[4]                                 

مطالب فوق هيچگاه بمعنی ايجاد اقتصاددولتی نيست،زيراکشورهائيکه ديروزاقتصاددولتی رابرگزيده بودندخودشان ازآن داوطلبانه منصرف شدند.مثال برجسته دراين زمينه جمهوری خلق چين استکه برخلاف قراداد اجتماعی ايکه درمورد اعماراقتصاددولتی بامردم چين داشت،پس ازسالهای 70نظام اقتصادی بازارآزادرابمنظور شتابان ساختن رشداقتصادی خود پذيرفت که دستآوردهای بزرگ کنونی جامعه چين محصول آن ميباشد. علاوه براين، د ر کشوريکه 40درصدازسرجمع بودجه 600مليون دالری عادی آن و100درصدبودجه 2 مليارددالری  انکشافی آن ازسوی کشورهای امدادکننده که همه دارای اقتصاد بازارآزاداند،تمويل ميگرددهرنوع تمايل برای ايجاداقتصاددولتی درشرايط موجودغيرواقعبينانه وغيرعملی ميباشد.  

مسئله موادمخدره

افغانستان برطبق گزارش سازمان ملل متحددرسال2007تقريبا"93درصدترياک جهان يا6100تن رابه ارزش 4ميليارددالرتوليدنموده است که افغانستان رادرصدرجدول توليدکنندگان ترياک درجهان قرارداده است.آگاهان حساب کرده اند که ازمبلغ فوق الذکرفقط 500مليون دالرآن نصيب دهاقين ما

ميگرددوبقيه درجيب مافيای بين المللی،قاچاقبران، حاميان داخلی آنان وگروههای تروريستی واريزميگردد.توليد،پروسس وقاچاق موادمخدره يکی از چالشهای اساسی برای دولت افغانستان بحساب ميآيدزيراعوايد حاصله ازآن ازيکطرف بيکی ازمنابع اساسی دردست گروههای تروريستی درافغانستان ومنطقه تبديل شده  واز سوی ديگربراساس گزارش فوق 1000000معتاددرداخل افغانستان و2000000 معتادبه موادمخدردرايران موجوداند.ازاينرو بنابراهميتی که موادمخدره هم برای حيات انسانهاوهم برای صلح وثبات افغانستان ومنطقه دارد،موسسات ومراجع مختلف راههای حل جداگانه رابرای حل معضله فوق طورذيل ارائه ميکنند:

1-موسسه تحقيقاتی سنلس انگليسی ميگويدکه کشت کوکناردرافغانستان مانند هندوستان ،ترکيه و.....بايدقانونی ساخته شود.اين سازمان معتقد است که درصورت پياده شدن اين پيشنهادهم گروههای تروريستی ازدسترسی به کوکنارمحروم ميشوندوهم فروش ترياک به شرکتهای توليد ادويه منبع خوب درآمدبرای دولت اففانستان درآينده خواهدبود.

2-ايالات متحده امريکاپيشنهادميکندکه کشتزارهای کوکنارازراه هوابايدسم پاشی شوند.

3-دولت افغانستان بريتانياوملل متحدعقيده دارندکه برای محوکشت ترياک بايدمحصول بديل بدهقانان عرضه شود.

حزب ملی فعالين صلح افغانستان پيشنهادموسسه سنلس را بحال افغانستان مفيدتلقی نموده اما تطبيق آنراتابرقرارشدن صلح وثبات دايمی درکشوربه

آينده موکول مينمايد.ماعقيده داريم که درشرايط موجودسم پاشی هوائی کشتزارهای کوکنار راه موثربرای قطع دسترسی گروههای تبهکار به کوکنار محسوب نميشود،زيراهدف ازسياست ضدمواد مخدردرافغانستان کاهش وبالآخره تخريب منابع مالی مامورين فاسد،شورشيان وتروريستهاميباشدنه ختم مصرف موادمخدره درامريکاواروپا. زمانيکه ثروتمندترين کشورهای جهان باهمه منابع وامکاناتيکه دراختياردارندبه ترافيک موادمخدره درکشورهای شان خاتمه داده نميتوانند، برعکس ميخواهند اين معضله رادرافغانستان ازطريق محوکشتزارهای ترياک حل نمايند؟بنظرمامعقول استکه لابراتوارهای توليدهيروئين  تخريب شده وسردسته های مافيای بين المللی،قاچاقبران وحاميان آنهادردستگاه دولت افغانستان ودرخارج ازآن تعقيب ودستگيرشوند.مادرمورد محو مزارع توليد ترياک طرفدارکمک برای توليد محصول بديل برای دهاقين ميباشد،هستيم. مابدولت افغانستان،ملل متحدونيروهای خارجی مستقر در افغانستان مشخص پيشنهادميکنيم که انتخاب کشت گندم بحيث محصول بديل درشرايط موجودکشورمامعقول ترين راه نابودی ترياک درافغانستان ميباشد،مشروط براينکه:

1-فی تن گندم سه ياچهاربرابرقيمت موجودبين المللی ازدهقانان خريداری گردد.

2-پول خريداری گندم دهاقين ازجانب جامعه جهانی پرداخت گردد.

3-درصورت توافق بموادفوق الذکر،دولت افغانستان ميکانيسم لازم رابرای خريداری وذخيره گندم تنظيم نمايد.

هرگاه اجماع نطردرموردطرح متذکره ايجادشودجايگزين شدن مزارع گندم بجای خاشخاش نه تنهاموجب محوتوليدترياک،بلکه باعث وفورگندم نيز

ميشودکه برای مردم فقيروگزسنه مادرحکم نوشداروخواهدبود.

 

افغانستان ومنطقه

الف:-پاکستان

مداخلات وخصومت پاکستان عليه افغانستان بيک حساب به سالهای پس از1980برميگردد.دولت پاکستان بخصوص پس ازورودقوای شوروی بکشو ر مابااستفاده ازتشديدجنگ سردکه شرايط مسلط آندوران بودظاهرا" بنام دفاع ازجهاد مردم افغانستان ولی درواقعيت برای دست يافتن به ميلياردها دالر کمکهای ممالک نفت خيزوکشورهای غربی که بمنظورفوق دراختيارپاکستان قرارميدادندکشورخودراآبادومجهزبه سلاح ذروی ساخت،اما کشور مارا بخاک وخون کشانيد.

«کابل رابسوزانيد»يکی ازفرامين اخترعبدالرحمن رئيس وقت آی اس آی است که ازيکی ازمداخلات بی پرده ومدهش عليه مردم مسلمان افغانستان پرده برميدارد.پس ازسقوط حاکميت دکتورنجيب الله درسال1992درجنگهای ميان گروهی مجاهدين که دستان ناپاک دولت پاکستان درعقب آن قرارداشت

نه تنهاکابل رابه خاک وخون کشانيدبلکه تأسيسات مهم دولتی رانيزنابودساخت.«من اردوی 300ساله افغانستان رانابودساختم»ازگفته های يکی از

صدراعظمان سابق پاکستان است که زمانی بامباهات درمصاحبه باژورناليستها ازآن يادنموده بود.

هکذاتمام افرادوشخصيتهائي راکه اداره آی اس آی پاکستان مانع اهداف توسعه طلبانه خود تشخيص کردمستقيم ياغيرمستقيم توسط اداره مذکورنابود

ساخته شدند.قتل پروفيسورسيدبهاوالدين مجروح،جنرال سيدعبدالحکيم کتوازی،عبدالاحدکرزی ودههانفرديگردرخاک پاکستان،تروراحمدشاه مسعود،قتل وتروردکتورنجيب الله واقدام به ترورناکام پروفيسورصبغت الله مجددی قبلا" رئيس جمهوروفعلا"رئيس مجلس سنای افغانستان همه وهمه بيانگراين واقعيت درد ناک است که همه شخصيتهای ما اعم از اکادميک،سياسی، نظامی وروحانی ازگزنداين طاعون اهريمنی مصئون نماندند.

زمانی فون کلاوسويتس دانشمندآلمانی گفته بود:«جنگ ادامه سياست است باوسايل ديگر»[1]

وماشاهدبوديم که چگونه پاکستان بجنگ درازمدت در افغانستان بنزين ريخت تابگفته بعضی تحليل گران سياسی استراتژی  «ايجادحکومت ضعيف وتابع» رادرکابل بخاطر دسترسی به« عمق استراتژيک» افغانستان درمقابله باهندوستان جامه عمل بپوشاندواين سياست که توسط تشديدجنگ درافغانستان تعقيب شد درواقعيت يک برنامه وحشتناک برای نابودی يک کشورجنگزده بود.

چراپاکستان به تخريب زيرساختهای طالبان درآنطرف سرحدنمی پردازد؟پاکستان باآنکه آگاهی داردکه القاعده دارای پيوندهای محکم درداخل پاکستان

اعم ازمقامات نظامی،امنيتی،گروههای مذهبی وتروريستی ميباشدچرااين پيوندهارابرهم نميزند؟پاسخ باين سوالات رافقط ميتوان ازتحليل ساختارداخلی جامعه پاکستان ياجامعه ايکه فندمنتاليسم مذهبی درآن هم بمثابه عامل بقاء وهم بمثابه ابزارسياسی آن بخاطرپيشبردجنگ عليه هندوستان،نفوذدرافغانستان و

آسيای ميانه هست،بدست آورد.

حزب ملی فعالين صلح افغانستان بادرنظرداشت سوابق فوق الذکروتجربه مبارزه عليه تروريسم درساليان اخيردرموردنقش پاکستان درمبارزه عليه تروريسم که ايالات متحده آنرامتحداستراتژيک خودميخواند،ترديددارد.زيرا مامعتقدهستيم که قوای مسلح پاکستان يک اردوی جهادی بوده که درضديت باهندوستان ايجادشده وتازمانيکه پای جنگ باهندمطرح است باهمان محرکات مذهبی که برای شان تلقين شده خواهندجنگيد،امازمانيکه پای جنگ بافندمنتاليستها و القاعده درميان باشدفراررابرقرارترجيح ميدهند. فرارياتسليم شدن دسته دسته ازقطعات اردوی آنکشوردرجنگهای اخير باطالبان پاکستانی والقاعده درصوبه سرحدمصداق ادعای ماست.چطورممکن است درکشوريکه احزاب فندمنتاليست توسط خود دولتهای متوالی پاکستان تقويت وتمويل شده اند، درکشوريکه بگفته آرش خان دانشمندپاکستانی«10000 مدرسه مذهبی با1.7مليون شاگرد [2]» اعم از پاکستانی وخارجی درآنهادرس ميخوانند، در پاکستانی که تأسيسات مذهببی-فرقه ای و تروريستی مانندطريقت نفاذفقه جعفری ، سپاه صحابه ،لشکرجنگوی، لشکرطيبه،جيش محمد،جندالله،جنبش جهانی مجاهدين وجنبش جهاداسلامی نهادينه شده اندآيادرچنين يک کشورامکان موثروعملی برای مبارزه عليه تروريسم وافراطی گری مذهبی ميتواند وجود داشته باشد؟

تازمانيکه قوای مسلح پاکستان درمبارزه عليه تروريسم تربيت نشده ونهادهای دموکراتيک ومدنی درآنکشورتقويت نگرديده اندنميتوان بردولت ونهادهای کنونی آنکشوربشمول قوای مسلح آن که تاحلقوم درتلقينات وخرافات افراطی وتروريستی غرق ميباشد،اعتمادکرد.

انکشافات اخيرپاکستان نشان دادکه اوضاع دراينکشوربسمت خطرناک درحرکت است.تأسيس واعلام «تحريک اسلامی طالبان پاکستان» ومتعاقب آن اعلام«امارت اسلامی وزيرستان»حکايت ازآن داردکه اين نيروهابرای حضورطولانی مدت وکسب قدرت سياسی خودراآماده ميکنند. دولت پاکستان که مناطق قبايلی صوبه سرحدرابرای مدت مديددراختيارطالبان افغانی ،پاکستانی والقاعده قرارداده بود،آنهادراين مدت توفيق يافتندتاساختارهای مستحکم جنگی رادرمناطق متذکره ايجادنمايندکه نه تنهاآنهاميتوانندبه عمليات سريع درداخل افغانستان بپردازندبلکه بااستفاده ازهمين تسهيلات قادراندکه اهداف شانرا درهرنقطه پاکستان موردضربه قراربدهند.درواقعيت اکنون پاکستان ضربه پس لگد سياستهای کوتاه نظرانه ودوروی خودراميبيندکه شعاع آن تا اسلام آباد،پنجاب،لاهوروملتان ميرسد. چنين بنظرميرسدکه آن هيولای آدمخوار راکه ميجرهای پاکستان درکوههای افغانستان برای قتل مردم بيگناه ما رهاکرده بودنداکنون قصدمبداء کرده است.

بهرحال ماخواهان تشديدتروريسم وبی ثباتی در پاکستان نيستيم زيرابخوبی آگاه هستيم که بی ثباتی پاکستان مستقيما" بربی ثباتی افغانستان اثرميگذارد.

بهمين دليل ماعقيده داريم که ازچندين راه صلح که بافغانستان منتهی ميشوديکی آن ازاسلام آبادعبورميکند.بنا"بادرنظرداشت همين واقعيت است که مردم افغانستان درآرزوی يک پاکستان دموکراتيک،نيرومند،باثبات،مرفه وفارغ ازافراطگرائی مذهبی بوده وهستند.مناسبات برادرانه ميان دوملت همسايه هنگامی استحکام مييابدکه دولت پاکستان هم ازادعاهای بلندپروازانه درموردکشورماوهم ازصدورافراطگرائی مذهبی بافغانستان خودداری نموده ودرعمل حسن نيت خودراباثبات برساند.يگانه موضوع موردمناقشه ميان مادر60سال اخيرپس ازپايه گذاری پاکستان مسئله خط ديورنداست.اکنون وقت آن رسيده است که بايددراين باره بدقت انديشيدوباجسارت يکراه حل منصفانه راکه نه سيخ بسوزدونه کباب تدوين نمود..

ب:-ايران

موقف ايران هنگام  حکومت رئيس جمهورسيدمحمدخاتمی درموردافغانستان سازنده بود.اشتراک هيئت نمايندگی ايران درتمام کنفرانسهای بين المللی راجع

به افغانستان وتخصيص650مليون دالر شامل 250 مليون دالراعتبار،250مليون دالرقرضه بلاعوض و60مليون دالرامدادبشری برای پنجسال آينده ميشود،

 همه نشانه جديت و حسن نيت ايران دربرابرمردم مسلمان افغانستان ميباشد.امادرسياست ايران پس ازختم دوران رياست جمهوری خاتمی بنابرتشديداختلاف

ميان ايالات متحده امريکاوايران برسرپروژه هستوی آنکشورتغيراتی درموضع آنکشور نسبت بافغانستان بمشاهده ميرسد.اکنون دولت ايران درمحافل بين المللی درباره تقسيم اوقات خروج نيروهای خارجی ازافغانستان اصرارميورزد،درحاليکه موضوع متذکره مسئله داخلی افغانستان بوده ودرموردآن فقط مردم خود کشورتصميم اتخاذميکنند.طوريکه مقامات رسمی دولت هميشه تأکيدکرده اندکه خاک افغانستان هرگزتخته خيزبرای تجاوزبالای هيچ کشوربخصوص همسايه

هامورداستفاده قرارنخواهدگرفت.

ازقراين چنين برميآيدکه دولت ايران سياست "زمينگيرساختن" ايالات متحده راطوريکه درعراق تعقيب ميکنددرافغانستان نيزپيشه کرده است.امافراموش کرده استکه افغانستان عراق نيست وشيعه وسنی کشورماچون تن واحدهرگزبدستورکسی فرقه گرائی مذهبی راتعقيب نخواهندکرد.

همچنان دراين اواخربه نقل ازمطبوعات ايران مطالبی درباره ولايات غربی افغانستان  بحيث باصطلاح ساحه نفوذاقتصادی ايران،يامنطقه منافع حياتی آنکشور

بچاپ ميرسددرصورتيکه نشرات مذکورموردتأئيددولت ايران نيزباشد برای مردم افغانستان بيتفاوت نخواهدبود.

اخراج اجباری تقريبا"200000نفرپناهگزينان افغانستان مقيم ايران آنهم درزمستان اقدام غيربشری دولت آنکشوردربرابرهموطنان مهاجرمابود.اين اقدام

 که صريحا"بمنظوربی ثبات ساختن دولت افغانستان صورت گرفت آن ادعاهای دولت آخندهای ايران رادردهه80مبنی براخوت اسلامی بامهاجرين

افغان پوچ ورياکارانه ثابت ساخت.دولت ايران چطور اخراج مهاجرين افغان رادرزمستان سخت سال گذشته باوجود ادعاهای اخوت اسلامی وروابط برادرانه توجيه ميکند؟



:به نقل ازرساله گذارازاقتصادجنگ به اقتصادصلح[1]                                                                                                                                 

 [2]                                                                                                                                      تهديد تروريسم وواکنش دولت پاکستان دربرابرآن.


 

آنچه ازهمه مهمترهست مداخلات نظامی ايران وکمکهای آنکشوربرای طالبان افغانستان است که اخيرا" ازجانب بعضی رسانه های گروهی بشمول منابع

نظامی خودکشورونماينذگان ناتودر افغانستان به نشرسپرده شد.هرگاه وثوق گزارشات فوق تصديق گردددرآنصورت شبهه ای رابجانميگذاردکه سياست

سنتی دولت ايران درموردکشورما تغيرکرده است که نميتواندمايه تأثرمانباشد.

هيچيک ازرسانه های گروهی افغانستان اعم ازدولتی يا آزادتابحال ازدولت ايران انتقادنکرده اندکه چرارئيس جمهورايران باچاويزدرونزويلا،دانيل اورتيگا

درنيکاراگوا وجمهوری کيوبا«پيمان ضدامپرياليستی» رامنعقدکرده است يااينکه چراجمهوری اسلامی ايران به حزب الله لبنان يابه سپاه مهدی برهبری مقتدی الصدرکه يک گروه شبه نظامی افراطی شيعه جانبدارايران درعراق ميباشدکمک ميکند.ازيکطرف اتحادبستن باچپی های امريکای لاتين وازسوی ديگرکمک به تروريستهای وافراطيون لبنان وعراق نمايندگی ازفقدان اصول شفاف درسياست خارجی ايران ميکند.تروريسم دشمن مشترک تمام جهان ومنجمله دشمن مشترک افغانستان وايران ميباشدوهردوکشورباوجوه اشتراک فراوانيکه ازلحاظ تاريخی،زبانی وفرهنگی باهم دارندميتواننددريک جبهه واحدبرضدتروريسم يکجابجنگنند.حزب ملی فعالين صلح افغانستان معتقداستکه صلح وثبات افغانستان دروجوديک رژيم ضدبنيادگراوضدتروريست بامنافع ملی کشوربرادرايران  درمطابقت قراردارد. ماباورداريم که مردم ايران تشنجات دوران حاکميت طالبان راميان دوکشورکه تاپرتگاه جنگ رسيده بودندهنوزفراموش نکرده اند.

چندنتيجه گيری ضروری

باآنچه دربالاگفته آمديم تکميل رونداعماردولت،تأمين امنيت افغانستان بخصوص دربرابردست درازيهای نامشروع همسايگان وگذارافغانستان ازجامعه قومی وقبيله ای موجودبه جامعه پيشرفته ومدنی دروضع کنونی باکمک ومساعدت جامعه بين المللی درتلازم قراردارد.بنابراين:

حزب ملی فعالين صلح افغانستان موجوديت قوای خارجی را درافغانستان عامل اساسی صلح وامنيت وتحقق بازسازی جامعه ميداند.تاجائيکه جنگ آنهاکه برضدافراطگرائی مدهبی وتروريسم يااين دوسياه ترين آفت دوران ماقراردارد نزدما ازمشروعيت برخورداربوده وعادلانه ميباشد.هرگاه درست است که کشورماديروزقربانی فندمنتاليسم وتروريسم شد، امروزنيزدرشرايط مشابه ايکه کشورما درآن قرارداردبابرآمدن قوای خارجی بارديگرحوادث غم انگيزآن سالهابمراتب بدتردوباره تکرارخواهدشد. البته اين تصادف تاريخ بودکه که پس از حوادث تروريستی يازدهم سپتامبر2001منافع ايالات متحده امريکابامنافع ملی افغانستان گره خوردوايالات متحده دررأس ائتلاف مبارزه عليه تروريسم وارد افغانستان گرديد. اکنون که قوای شان درکشورماحضوردارندومسئوليت امنيت وبازسازی افغانستان رابدوش گرفته اند امنيت  وثبات راباستفاده ازتجارب شش سال اخيردرافغانستان که جبهه مقدم مبارزه عليه تروريسم ميباشد،موفقانه تکميل نمايند.درغيرآن نه تنهادرافغانستان بار ديگرتروريست کارگذارسياست وجلاددادخواه شهيدومقتول خواهدشد،بلکه خودکشورهای غربی بااين هيولای مخوف درکوچه وپسکوچه های خود روبرو خواهند گشت که باقتل شهروندان بيگناه شان برای خود «ضيافت خون» برپاخواهندساخت.

مااميدوارهستيم که کنفرانس بين المللی برای حمايت ازافغانستان که بتاريخ 12جون 2008درپاريس برگزارميشودباتجديدنظردرسياستهای قبلی بخصوص تخصيص منابع مالی کافی راکه بامصارف بازسازی ونوسازی کشورماتناسب داشته باشدچگونگی انکشاف اقتصادی-اجتماعی افغانستان راباشيوه های بهتروموثرترشناسائی نمايند.

بنابرين ازآنچه گفته آمديم نتيجه ميگيريم که:

-  مابحيث يک گروه مستقل باحفظ هويت سياسی-اجتماعی خود اشتراک دربازسازی افغانستان رامنتفی نميدانيم.مامعتقدهستيم که اشتراک تمام نيروهای دموکراتيک دربازسازی کشورماکه شامل عرصه سياست واقتصادميشودبرای ايجادنوعی تعادل سياسی دروضع موجودبسودمنافع ملی ما ميباشد.

- ماهمکاری با بخش منورووطندوست مجاهدين راکه گذشته هارانقادانه ارزيابی نموده ودرمبارزه برضدتروريسم وفندمنتاليسم راسخ هستند،نفی نميکنيم.

- مردم افغانستان يکبارتجربه تکروی درسياست رادرگذشته آزموده است ودرشرايط موجودماعقيده داريم که بمصداق ضرب المثل معروف «فيل در گل خفته راشاه فيل ميبايدکشيد»همکاری همه نيروهای وطنپرست ودموکراتيک راضامن تأمين صلح پايداردرکشورميدانيم.

- مادراپوزيسيون دولت افغانستان قراردنداريم.سياست مادراين زمينه برمبنای تأئيدازاقدامات مثبت دولت وپيشنهادسازنده برای اصلاح خطاهاست.

مبناومنطق عقيدتی مادراين زمينه يک ضرب المثل افغانيست که:"هرگاه نهال پرثمرتردراختيارنداری،نهال کم ثمرراريشه کن مکن."

- ماازجامعه جهانی وبخصوص برای ايالات متحده امريکاتوقع داريم که منبعدازديدگاه پاکستان بافغانستان نگاه نکنند.هرگاه بی ثباتی های اخير افغانستان عوامل گوناگون داخلی وخارجی داشته باشديکی ازعوامل دراين ميان پاکستان بوده وميباشد.تدوين يک سياست واقعبينانه درباره نابودی

لانه های تروريستی درداخل پاکستان  يگانه راه بديل برای مصئونيت افغانستان،منطقه وجهان خواهدبود.

- تمام اقوام ساکن افغانستان بهرزبانيکه تکلم ميکنندوپيروهرمذهبی که ميباشندبحيث شهروندان متساوی الحقوق حق دارندکه متناسب بوزن اجتماعی شان درحاکميت سهم داشته باشند.

- ماطرفداراشتراک آنعده طالبانيکه سلاح خودراکنارگذاشته،قانون اساسی وسايرموازين دموکراتيک راميپذيرند،درنظام حاکم موجودميباشيم.

- مانظام انتخاباتی تناسبی رادرشرايط کنونی مناسب ترين سيستم برای اشتراک احزاب سياسی دررونددموکراسی افغانستان ارزيابی ميکنيم.

- مافيصله های کنفرانس اخيرناتورادربخارست بنام "چهارديدگاه "که شامل تعهدطويل المدت آن سازمان نسبت بافغانستان،حمايت ازرهبری کشور، تسريع بازسازی افغانستان وکارباپاکستان جهت تأمين صلح وامنيت درافغانستان ميشود، استقبال نموده وآنراگام جدی درراه محوتروريسم ميدانيم.حزب

 ملی فعالين صلح افغانستان عقيده داردکه اعماريک افغانستان باثبات،دموکراتيک وفارغ ازتروريسم وخشونت درگرووحدت مساعی،وحدت استراتژی

ووحدت انديشه ای اعضای ناتووکشورهائيکه درچوکات آيساف درافغانستان سربازدارند،ميباشد.

- ماتوافق جمهوری فدراتيف روسيه باناتورامبنی برانتقال موادلوژيستيکی واسلحه سبک پيمان ناتوازراه روسيه بافغانستان تأئيد نموده واميدواريم که روسيه درآينده درمبارزه عليه تروريسم درافغانستان وهمچنان درروندبازسازی کشورماسهم شايسته خودرابحيث يک ابرقدرت ادانمايد.ماکه درگذشته

ازرقابت دوابرقدرت درافغانستان تجربه تلخ داريم،توقع ميبريم تاکشورمابعدازاين به مرکزهمکاری سازنده ميان هردوابرقدرت تبديل گردد.

اکنون که حوادث بسودمردم افغانستان چرخش نموده به هوشياری مردم افغانستان ونمايندگان آگاه وخبيرشان برميگرددکه ازاين فرصت استثنائی چطور

حداکثراستفاده رابخاطرآبادانی وطن تخريب شده شان بعمل ميآورند. شاعردراين زمينه چه خوب سروده:

صدسال بسی طولانيست       دهسال طولانيتراست

سال بسی طولانيست           ماه طولانيتراست

 هفته بسی طولانيست          روزطولانيتراست

              ساعت رادرياب لحظه رادرياب

 

اکنون اجازه دهيد ديدگاههاوپيشنهادهای حزب ملی فعالين صلح افغانستان رادررابطه بااتحادکه ضرورت مبرم وضع کنونی ميباشدارائه نمايم.

نخست وقبل ازهمه چندين ده سازمان سياسی راجسترشده وغيرراجسترشده درافغانستان ودراروپاوجودداردکه دربرخی ازموارد اشتراک نظرداشته وهر

کدام مراحل رشدتشکيلاتی وسياسی شانراميپيمايند.شايددرآينده يکی ازاين سازمانهاوياچندين سازمان باادغام دريکديگربه حزب سرتاسری تکامل نمايد.

 سيرتحولی آنهاازگروههای جداگانه به حزب بستگی بآن داردکه چقدرزودترسياست وساختارتشکيلاتی شانرادرشرايط تحول يافته نوين نوسازی نموده وبه سوالات پيچيده سياسی وتشکيلاتی برخواسته ازين تحول درعرصه ملی وبين المللی پاسخ دقيق وعلمی ارائه ميکننديابعبارت ديگر چگونه آنهاازگذشته عبورميکنندوبادقت ونه باغفلت درشرايط نوين يک تعريف نوين ازخود عرضه ميدارند.وقتی ميگوئيم عبورازگذشته منظورمانقدازگذشته است،ولی نقداز گذشته بمفهوم نفی گذشته نيست،زيراچه بخواهيم چه نخواهيم گذشته بخشی اززندگی وتاريخ ماست،بلکه هدف ازنقدبازنگری محتوی ذهنيت های منفی ومثبت درماضی جهت تدوين يک تعريف نوين ازخوددرحال است.بدين معنی که ماچه بوديم،چه هستيم وچه ميخواهيم باشيم؟ بدون شک بسر رسانيدن اين کار،بسيارپيچيده،دقيق ومستلزم صرف وقت زيادوکاراکادميک ميباشد.مادرتجربه خوددرک کرده ايم که بارسنتهاوکرکترهای که درماضی ريشه دارند،رشد يک سازمان نوين راباهويت نوين درحال ياشرايط تحول يافته کنونی مانعه تراشی ميکند.مثلا" مابادوگرايش درداخل سازمان خودمواجه هستيم:

تعدادی بگذشته هابانفرت نگاه ميکنندوبرخی ديگرچنان درغلاف گذشته خسپيده اندکه گوئی گذشته جزئی اززندگی وهستی شان ميباشد. هردوگرايش در دوقطب افراط قراردارند.هرگاه  گذشته رابانفرت نفی کنيم پيوندماباگذشته قطع شده وماازتجارب مثبت ومنفی راه طی شده درگذشته محروم ميمانيم. گرايش دومی ازگذشته معبد مقدسی ساختهکه درآن ازگذشته حراست ميکند. بحث درباره نوآوری نوسازی وحساب بردن ازشرايط نوين درحريم مقدس اوازممنوعات محسوب ميشود.هردوی اين برخورد راه تکامل يک حزب ياجبهه بزرگ سرتاسری راکه ازگذشته عبورنموده ودرحال زندگی نمايد،سد ميکند مانبايدخودرادرگذشته تعريف کنيم،زيرادرچارچوب قديم هويت نوين نمييابيم.ماعقيده داريم که هر سازمانيکه گذشته رانفی ميکندويانسبت بگذشته تجاهل وازارائه تعريف نوين غفلت ميکندستاره ايستکه قبل ازطلوع غروب خواهدکرد.درگذشته احزابی که وجودداشت اعم از چپ وراست تقريبا"همه احزاب ايدئولوژيک بودندکه درک خواستهای مردم،وظايف ومسئوليتهادرجامعه راازمنشورايدئولوژی شان ميگذراندند.بطور طبيعی هر ايدئولوژی امرونهی های معين خودراداردواين امرونهی هادرماهيت خودجزمی وتوتاليتيراندکه گاهی وقت مانع درک درست منافع ملی ميگردند.

طورمثال:امروزتمام جهان غرب ومتحدين شان برهبری ايالات متحده امريکادرافغانستان حضوردارند،هرگاه ازنظرگاه جزميات ايدئولوژيک باين حضور

نگاه کنيم ناگزيرباين استنتاج ميرسيم که درآنجاامپرياليسم است وامپرياليسم درايدئولوژی گذشته ماتحريم است.اين طرزديدکه وابسته بگذشته است وبا جهان يک قطبی کنونی خوانش نداردو ماراازدرک شرايط نوين درحال عاجزميسازد.تئوری ديگری هم وجودنداردکه هرگاه باصطلاح امپرياليسم نفی شودبديل آن رانشان دهد.

اين هم مهم استکه يکجاشدن جزايرعديده جنبش گذشته بمعنی ايجاد يک سازمان کيفيتا" نوين نيست،بلکه جنبش دموکراتيک آينده مابايدازبينياد برمبنای شرايط تحول يافته کنونی نوسازی گردد.تدوين انديشه ها،مفاهيم ورهبری نوين که باشرايط کنونی تناسب داشته باشدضرورت اجتناب ناپذيرکنونی است.

قوت وعقلانيت مادرآنست که باحساب بردن ازشرايط نوين برای تأسيس يک حزب ياجبهه سياسی سرتاسری باهويت نوين مشترکا"کارکنيم واين باز نگری وبازبينی درسياست بايدبآن بيانجامدکه اين حزب سراسری ياجبهه موردنظرما بايست بينش نوين خودرا نسبت به افغانستان وجهان درروشنائی شرايط تغير يافته کنونی جامعه و جهان تدوين نمايد.

ازاستدلال فوق ميتوان باين استنتاج رسيدکه حزب وياجبهه ايکه درنتيجه توافق همگانی درآينده تولدمييابدحزب ياجبهه ای خواهدبودسياسی ونه ايدئولوژيک که به دموکراسی،آزادی،حقوق برابرشهروندی واعلاميه جهانی حقوق بشرمتعهدوپابندميباشد.

بيائيدهمه باهم بخاطرشگوفائی درخت اميد وصلح مردم افغانستان مشترک کارکنيم تاباشدکه شعله های جنگ ديگرهرگز زبانه نکشدواشک غم در چشمان مادران ماجاودانه بخشکد.

 

 


April 21st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها